آیا شما جزو والدینی هستید که دائما به کودکتان برای انجام هر کاری ” نه ” می گویید و او را از انجام آن کار منع می کنید، یا او آزاد است هر کاری که دلش می خواهد انجام دهد؟
آیا شما کودکتان را از انجام کارها منع می کنید؟ مراقبت از کودک جزو اولین و مهمترین وظیفه هر پدر و مادر است و وظیفه مهم دیگر آنها، کمک به رشد جسمی و فکری کودک می باشد.
بعضی از ما والدین، خیلی ساده می توانیم چنان از فرزندمان مراقبت کنیم که هیچ آسیب جسمی به او نرسد ولی آیا با این روش می توانیم به رشد مغز کودک نیز کمک کنیم؟
دسته دیگری از والدین هستند که ترجیح می دهند کودکشان آزاد باشد که خودش هر چیزی را تجربه کند ولی آیا با این روش می توانیم مانع آسیب های جسمی کودک شویم؟
کدام دسته از والدین بهتر هستند؟ آنهایی که کودکان را از انجام کارها منع می کنند یا آنهایی که کودک را آزاد می گذارند تا هر کاری را تجربه کنند؟
والدین دسته اول، وظیفه اصلی خودشان را مراقبت و حفظ سلامتی کودکشان می دانند و ترجیح میدهند با سختگیری و مراقبت بیشتر، کودک را سالم نگهدارند.
والدین گروه دوم، وظیفه خود را رشد کودک میدانند و در این مسیر، از کودک مراقبت می کنند که آسیبی به وی نرسد.
والدین ” نه گو “، والدین ” بله گو “:
ما نام والدین دسته اول را والدین «نهگو» میگذاریم. این دسته از والدین به فرزندانشان اجازه انجام هیچ کاری را نمی دهند مگر اینکه ابتدا از بی خطر بودن انجام آن مطمئن شوند.
به والدین دسته دوم، والدین «بلهگو» میگوییم. این دسته از والدین اگر مطمئن شوند کاری که کودکشان انجام می دهد بی خطر است، اجازه انجام هر کاری را به او می دهند.
کودکانی که والدین ” نهگو “ دارند، بسیار محتاط و محافظه کار هستند. این دسته از کودکان چون همیشه از تجربه کردن منع شده اند، نه علاقه ای به تجربه های جدید دارند و نه هیچگاه خود را در معرض اینگونه تجربه ها قرار می دهند.
این دسته از کودکان دیرتر از بقیه به معرکه وارد می شوند و اگر کوچکترین خطری حس کنند تا زمانی که آسیبی نبینند در معرکه باقی می مانند و الا بسرعت فرار می کنند.
این کودکان مرزهای کوچکی دارند و در چارچوب ضروریات حرکت میکنند و خیلی محتاطانه زندگی میکنند. از تجربههای جدید میترسند و سعی میکنند کاری نکنند که با یک «نه» دیگه مواجه بشوند.
کودکانی که والدین ” بلهگو “ دارند، معمولا اهل تجربه کردن هستند. این والدین بجای اینکه کودکانشان را ا انجام کارها منع کنند، محیط را طوری آماده و امن می کنند که لازم نباشد مدام به آنها نه بگویند.
انجام این کارها زیاد سخت نیست مثلا کودکی که تازه راه افتاده، نباید در مسیر حرکتش، لوازم نوک تیز قرار داشته باشد، می توان میز و صندلی ها را دورتر گذاشت و یا با پارچه و پشتی روی آنها را پوشاند. لوازم گرانقیمت را دور از دسترس کودک قرار دهید.
کودک نوپا هر وسیله ای را بردارد پرت می کند، بنابراین وسایل را از دسترس او دور کنید تا مجبور نباشید دائم به او ” نه ” بگویید.
کودک در این سن، در حال گسترش مهارتهای حرکتی است و به صورت طبیعی اشیاء را پرت میکند، طوری عمل کنید که مجبور نباشید دائم او را منع کنید.
با این سبک زندگی، کودک مدام در حال تجربه کردن است. مدام کشف میکند و مدام چیزهای جدید یاد میگیرد.
در این وضعیت، کودک کلی اشتباه هم میکند ولی در نهایت، این تجارب، او را ورزیده تر می کند و به او کمک می کند که در آینده کمتر اشتباه کند. این کودکان مدام در حال تجربه کردن هستند و مرزهای توانایی اشان را گسترش می دهند.
این کودکان چون بیشتر تجربه می کنند، بیشتر هم شکست می خورند و البته بیشتر هم طعم پیروزی را می چشند. پیروزهای مداوم باعث شکوفایی خلاقیت آنها می گردد و اینگونه است که آنها از قید و بندها فراتر می روند و اعتماد به نفسشان زیاد می شود.
اینگونه افراد چون از کودکی، به موقع هیجانات و کنجکاوی هایشان را بروز داده اند، در بزرگسالی افرادی امنتر و شادتر خواهند بود. البته ناگفته نماند که تجربه های دائمی این کودکان باعث می شود که کم کم یاد بگیرند به نتیجه کارهایشان فکر کنند و کمتر خطا کنند.
نکته جالب اینکه هر کدام از این دو دسته کودکان که والدینشان یا ” نه گو “ هستند و یا ” بله گو “، در بزرگسالی همان راهی را می روند که از کودکی به آن عادت کرده اند. بنابراین کودکانتان را به تجربه کردن عادت دهید و محیط را طوری امن کنید که نیازی به منع کردن نداشته باشید.
آیا شما کودکتان را از انجام کارها منع می کنید یا او آزاد است هر کاری را تجربه کند؟
رفتارتان را بررسی کنید و ببینید شما جزو کدام دسته از والدین هستید.